Sunday، ۱۸ Dey ۱۴۰۱
نسخه اول مجموعه A Plague Tale در سال ۲۰۱۹ منتشر شد و روایتگر ماجراهای خواهر و برادری به اسم آمیسیا و هیوگو بود که در جهانی طاعونزده و بیرحم، دنبال درمانی برای بیماری عجیب هیوگو بودند و در عین حال باید مراقب موشها، نیروهای تفتیش عقاید و خطرهای دیگر هم بودند. بازی مورد استقبال نسبتا خوبی قرار گرفت و با اینکه ضعفهای واضحی هم داشت، در مجموع اثری دوستداشتنی بهحساب میآمد. حالا مدتی است که دنباله این بازی با نام A Plague Tale: Requiem منتشر شده و استودیو Asobo سعی کرده تا تجربهای بهمراتب بهتر و کاملتر را در این نسخه ارائه دهد.
از همان اولین دقایق شروع بازی A Plague Tale: Requiem، با دیدن کیفیت بصری بالای آن و همینطور مقدمهچینی داستانیاش، میتوان متوجه شد که قرار است با تجربهای بهمراتب پرجزییاتتر از نسخه قبلی روبهرو باشیم و به مرور، به این یقین میرسیم که این جزییات و گستردگی بیشتر، در تمام جنبههای شکلدهنده بازی کاملا حس میشود.
بحث داستان هم از این قاعده مستثنی نیست؛ روند بازی چند ماه پس از وقایع نسخه اول آغاز میشود و شاهد هستیم که آمیسیا و هیوگو، به همراه لوکاس مشغول بازی و تفریح هستند تا اینکه پای دو شخصیت اصلی بازی، به قلعهای باز میشود و اتفاقهای ناخوشایندی را در آنجا تجربه میکنند.
پس از این اتفاق، شخصیتهای بازی راهی منطقهای به نام Provence میشوند که امیدوارند در آنجا راهی برای درمان بیماری هیوگو پیدا کنند. بااینحال وضعیت مطابق انتظار آنها پیش نمیرود و ظاهر شدن دوباره موشها و همینطور تهدیدهایی از طرف انسانها، آمیسیا و هیوگو رو وادار میکند تا برای پیدا کردن درمان، سفری خطرناک را آغاز کنند.
استودیو Asobo، بهوضوح سعی کرده تا دید گستردهتری نسبت به داستان در A Plague Tale: Requiem داشته باشد. به این معنی که هنوز هم ماجرای اصلی، تلاشهای خواهر و برادر قصه است اما این وسط شاهد خرده رخدادهای زیادی هم هستیم که در نتیجه آنها، داستان بازی بهمراتب پرجزییاتتر، پیچیدهتر و صد البته جذابتر از نسخه قبلی شده است و مهمتر از چنین مقایسهای، این واقعیت است که بهطور کلی، بازی روایت واقعا دلنشینی دارد و عوامل مختلفی دست بهدست هم دادهاند تا شاهد تجربه داستانی شیرینی باشیم.
یکی از این عوامل، حضور شخصیتهای مختلف، هرکدام با پیچیدگیهای خاص خودشان در بازی است. در بازی شاهد کاراکترهای مختلفی هستیم که هرکدام در مقطعی از آن درکنار یا مقابل شخصیتهای اصلی قرار میگیرند و یکی از ویژگیهای مثبت راجع به آنها، پیچیدگی رفتار و خصوصیات اخلاقیشان است که باعث شده تا مرزبندی سیاه و سفید در بازی محوتر از روایتهای کلیشهای باشد و به همین ترتیب، برخی اتفاقهای بازی با محوریت این کاراکترها هم غیرقابل پیشبینی شود که تاثیرگذاری آنها را بیشتر میکند.
ارتباط آمیسیا و هیوگو انقدر با ظرافتهای دوستداشتنی روایت و خلق شده که در نتیجه آنها، اتفاقهایی که برایشان رخ میدهد و یک سری پیچشهای بسیار خوب داستانی بازی، تاثیر زیادی روی مخاطب میگذارد و حتی ممکن است پس از تمام کردن Requiem، برای مدتی ذهنتان تحت تاثیر وقایع آن باشد. بهطور کلی، داستان A Plague Tale: Requiem بهشکلی است که انگار چرخدندههای مختلف آن به شکلی بسیار خوب و هماهنگ باهم کار میکنند و نتیجه این اتفاق، داستانی احساسی، دوستداشتنی و ارزشمند با محوریت ارتباط احساسی بین شخصیتهای آمیسیا و هیوگو است که البته برخی دقایق زاید و اضافی هم دارد ولی کلیت ماجرا آنقدر دوستداشتنی است که بتوانیم این از ریتم افتادنهای بازی در دقایق معدود را هم تقریبا نادیده بگیریم.
ولی برخلاف نسخه قبلی که گیمپلی آن پس از مدتی درگیر یکنواختی میشد، این بار سازندگان سعی کردهاند تا ساختهشان از این نظر هم حرفهایی برای گفتن داشته باشد. برای این منظور، آمیسیا از آن کاراکتر تقریبا بیدفاع نسخه قبل به مبارزی پختهتر در Requiem تبدیل شده است؛ مبارزی که تجهیزات بیشتری دارد و میتواند با هدف قرار دادن دشمنان با سنگ یا تیرکمان و همینطور با استفاده از مخفیکاری، آنها را از بین ببرد. البته باوجود قویتر شدن آمیسیا در این زمینهها، Requiem اصلا و ابدا یک تجربه اکشن نیست که در آن بتوانید با در دست گرفتن هر نوع سلاحی، مشغول کشت و کشتار شوید.
محدودیتهایی مثل نداشتن تیر زیاد برای تیرکمان که اصلیترین سلاح کشنده بازی است یا ناکارامد بودن پرتاب سنگ دربرابر دشمنانی که زره و کلاهخود قوی دارند، باعث میشود تا بار اصلی گیمپلی بازی بر دوش مخفیکاری باشد و خیلی وقتها باید با خزیدن از میان بوتهها و عبور بی سروصدا از بین دشمنان، راهتان را پیدا کنید. چنین تعادلی از این نظر هم اهمیت دارد که باعث میشود تا آن ترس ناشی از حسِ ضعف کاراکترهای بازی دربرابر تهدیدهای جهان پیشِرو، وجود داشته باشد و همین هم تنش کلی را افزایش میدهد.
در مجموع، گیمپلی نسخه قبلی A Plague Tale درگیر برخی محدودیتها بود که باعث میشد پس از مدتی تجربه کلی آن یکنواخت شود و تیم سازنده باتوجهبه این موضوع، در Requiem موفق شده تنوع بیشتری به روند کلی بازی بدهد. تعادل خیلی خوب بین اکشنها و مخفیکاری و آزادیعمل مناسبی که در حل پازلها یا رویارویی با موشها شاهد هستیم، باعث شدهاند تا گیمپلی پویاتری داشته باشیم. همچنین گاهی هم بازی مخاطب را در سناریوهایی مثل فرار از دست حمله موشها یا قسمتهای کاملا اکشن قرار میدهد که این بخشها هم تنش واقعا بالایی دارند. البته درکنار تمام این ویژگیهای مثبت، Requiem گاهی دچار باگ هم میشود و بهدلیل کار نکردن مکانیکهای لازم برای پشت سر گذاشتن آن قسمت از بازی، مجبور خواهید شد تا چکپوینت یا حتی آن قسمت را بهطور کامل دوباره تجربه کنید.
پیشتر هم به اتمسفر عالی و زیباییهای صوتی و بصری بازی اشاره کردیم و بد نیست این ویژگی را هم یادآور شویم که درکنار تمام جنبههای دیگر، A Plague Tale: Requiem جهان بسیار گستردهتری هم نسبت به نسخه قبلی دارد. به این صورت که ماجراجویی شخصیتهای بازی، ما را به مکانهایی مختلف، هرکدام با حال و هوا و اتمسفر خاص خودش میبرد و از محیطهای تاریک شهری که وحشت ناشی از خیزش موشها بر آن غلبه کرده تا دشتهای وسیع و سرسبز را شاهد هستیم. جدا از اینکه این مناطق هرکدام با جزییات بصری واقعا بالایی طراحی شدهاند، بازی حتی این امکان را هم فراهم کرده تا گاهی در آنها بیخیال مسیر اصلی داستانی شوید و با گشتوگذار در محیط و گاهی هم حل پازلهایی محیطی، آیتمهایی مخفی بهدست بیاورید.
A Plague Tale: Requiem در مجموع هم پیشرفتی بسیار خوب در مقایسه با نسخه قبل بهحساب میآید و هم کلا برای آنهایی که اصلا نسخه قبلی را هم تجربه نکردهاند، یک بازی بسیار ارزشمند است. داستان تأثیرگذار و احساسی بازی بهلطف دیالوگنویسی قدرتمند آن، شخصیتپردازی بسیار مناسب کاراکترها و دقت به جزییات ریزی که مانع از اغراق احساسی آزاردهنده میشوند، حسابی مخاطب را درگیر میکند و این وسط گیمپلی هم آنقدر جذابیت دارد که تجربه تقریبا ۲۰ ساعته بازی سرگرمکننده و جذاب باقی بماند. Requiem ازطریق سرویس گیم پس هم در دسترس است و همین موضوع ارزش تجربه آن را برای کاربران این سرویس بالاتر میبرد ولی حتی اگر مشترک گیمپس هم نیستید، پیشنهاد میکنم تجربه این بازی را از دست ندهید که قطعا یکی از آثار خوب امسال است.