Friday، ۲۸ Amordaad ۱۴۰۱
خوششانس بودن شاید آرزوی هر انسانی باشد که اندکی به تصادفی بودن روزگار اعتقاد دارد. روزگاری که مرگ و تباهی از هر چیزی به آدمی نزدیکتر است. آنهایی که در این روزها خود را به عنوان گیمر معرفی میکنند اما شاید معدود خوششانسهای این روزها باشند. گیمرها میتوانند در چنین شرایطی به تجربه اثری همچون The Last of Us Part 2 مشغول شوند.
عمق گیمپلی The Last of Us Part 2 زمانی خود را نشان میدهد که متوجه شوید شاید انتخاب در داستان نقشی نداشته باشد اما تمامی بخشهای دیگر بازی به شکل دقیقی از انتخابهای شما تاثیر میگیرند. بازی از اولین لحظات خود هیچ راهنمایی دقیقی را ارائه نمیکند و پیدا کردن مسیر را برعهده گیمر قرار میدهد و بارها نشان میدهد که چیزی به نام انتخاب اشتباه در این اثر جایی ندارد.
هر آن چیزی که انجام میدهید از جمله پیدا کردن آیتمهای مختلف، رفتن به محیطهایی که نقشی در داستان ندارند یا حتی شروع یک درگیری ساده میتواند شکل متفاوتی از تجربه بازی را برای شما خلق کند. حجم دیوانهکنندهای از جزئیات به تمامی محیطهای بازی تزریق شده و به خوبی میتوان متوجه شد که هیچچیز بدون برنامه در گوشه و کنار این اثر قرار نگرفته. هر ساختمانی که میبینید حتی کوچک با در نظر گرفتن چندین و چند مسئله مهم همچون سناریوهای درگیری، مخفی کاری یا حتی گشت و گذار برای پیدا کردن آیتم، تجهیز شده و جستجو را تبدیل به بخشی مهم از بُعد سرگرمیمحور The Last of Us Part 2 میکند.
تجربه The Last of Us Part 2 به ما ثابت میکند که هنوز با بالاترین حد از پتانسیل بازیهای ویدئویی روبرو نشدهایم. شاخهای از هنر که هر سال حرفی تازه برای گفتن دارد و راه تبدیل شدن به کاملترین شکل آن را با سرعتی بیسابقه دنبال میکند. راهی که سینما و تلویزیون سالهاست به انتهای آن رسیده و دیگر توان رقابت با بازیهای ویدئویی را ندارند. ساخته Naughty Dog به راحتی استانداردهای یک بازی ویدئویی را در تمامی بخشها از جمله داستان، گیمپلی، گرافیک و صداگذاری ارتقا میدهد. اثری که ما را به دیدن آیندهای جذابتر، زیباتر و درگیرکنندهتر از امروز امیدوار میکند.